• وبلاگ : تمناي وصال
  • يادداشت : آخرين دعا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + جمعه 12/5/1386 ساعت 8:15 

    سحر جمعه 12/5/1386 ساعت 8:15

    يه ماه استراحت بس نيست؟ يه تکوني به اينجا بده

    + سارا 
    به من ترانه اي بده از صبح پرواز و نياز
    از اشك و شبنم و نسيم دنياي تازه اي بساز
    به من دوباره پل بزن معجزه ي رنگين كمون
    چطور بود؟؟
    + داود 

    سحرا باز خيالم به صحاري بردم * فكروانديشه به ژرفاي نهاني بردم

    فكر و پندار به افاق اميد پر دادم * شاپرك وار به شمع رخ يار دل دادم

    پر طاووس كمالات تمناي كردم * گر چه فرهيختگي خود به يغما دادم

    هاتفي سخت ندا داد كه آن محفل كو* بيم آسيب به گلهاي العالم دادم

    ساجي آن گلبن زيبا به لبخند وسرور* به نهيبي به تاريكي غمها راندم

    چهره اش زود درونم به آتش بكشيد * منم افروختگي اش را به تحمل بردم

    سحرا نيك دعا كن كه اين محفل ما* به سلامت برود آه كه حسرت خوردم

    ******************************************************

    محفل درس است اينجا * پادمان عشق ورزي است

    سايت تاج افتخار است * كنج العالم نباشد

    سلام

    به خدا تقصير من نيست ... تقصير داوود است ، كه آدرس شمار ا داد .

    اين جا يك بلاگ بازمانده از دوران مزوزوئيك است ... كه خوش حال مي شود يك كامنت بهش سنجاق كنيد .

    پيروز باشيد

    يزدان جون قربونت برم

    چرا اينقدر لفظ قلم نوشتي

    هركي ندونه فك مي كنه...

    در ضمن جز دو شعر از امام بقيه مطالب مال خودمه

    كه البته بجاي زيرش، در منتها اليه سمت چپ بالاش ذكر شده

    ممنون كه سرزدي

    بازم بيا

    + يزدان 

    جالب بود، اميد وارم كه برات بركت باشه.

    اگه شعرا ماله خودتون هست زيرش اشاره كنين بهتره.

    + داود 
    پيداست هنوز شقايق نشدي ... زنداني زندان دقايق نشدي ... وقتي که مرا از دل خود مي راني ... يعني که تو هيچ وقت عاشق نشدي ... زرد است که لبريز حقايق شده است ...تلخ است که با درد موافق شده است ... شاعر نشدي وگر نه مي فهميدي ... پاييز بهاريست که عاشق شده است
    + داود 

    من اگر اشک به دادم نرسد مي شکنم....

    كاش مردم دانه‌هاي دلشان پيدا بود

    آره كاشكي دلشان شيدا بود......

    ---------------------------------------

    كاشكي مانيتورم بودي هميشه رخ به رخت بوديم

    كاشكي كه كيبوردم بودي هميشه تو دستام بودي

    كاشكي كه هدفونم بودي هميشه توگوشم بودي

    كاشكي كه موسم مي بودي هميشه تو مشتم بودي

    كاشكي پسووردم مي بودي هميشه توي فكرم بودي

    كاشكي عباس و ساجي با پناهي اباجي وبا عمادي اپاچي

    و موزي ابدارچي تو سايت هيچي هيچي عمري سر كار نبودند.

    ويا كه شيپيش مي بودند فني و پابليش نبودند ...

    اما.........زندگي بايد كرد .............

    گوش کردن را ياد بگير، فرصتها گاه با صداي آهسته در ميزند.

    زندگي يک آواز است ... آن را زمزمه کن

    زندگي يک منظره است ... آن را نقاشي کن

    زندگي يک موسيقي است ... با آن برقص

    زنگي يک بازي است .. آن را بازي کن

    زندگي يک لحظه شاد است .. آن را با ديگران قسمت کن

    + ساجي 
    تقصير دلم چيست اگر روي تو زيبا ست
    حاجت به بيان نيست که از روي تو پيدا ست
    من تشنه ي يک لحظه تماشاي تو هستم
    افسوس که يک لحظه تماشاي تو رويا ست
    + ساجده 

    ز احمد تا احد يك ميم فرق است جهاني اندر اين يك ميم غرق است

    يقينا ميم احمد ميم مستي است كه سرمست از جمالش چشم هستي است

    عيدت مبارك سحر خانوم

    سفر بخير

    _" به كجا چنين شتابان؟ "
    گون از نسيم پرسيد .
    _" دل من گرفته زينجا،
    هوس سفر نداري
    ز غبار اين بيابان "
    _" همه آرزويم،اما
    چه كنم كه بسته پايم . . . "
    _" به كجا چنين شتابان ؟ "
    _" به هر آن كجا كه باشد بجز اين سرا سرايم. "

    _" سفرت بخير! اما،تو و دوستي،خدا را
    چو از اين كوير وحشت،به سلامتي گذشتي
    به شكوفه ها،به باران
    برسان سلام ما را "

    + عباس 
    تو ميتواني مثل هديه دلنشينترين شعرها را بگويي.
    + ساجده 

    آدمك آخر دنياست بخند آدمك مرگ همين جاست بخند

    دست خطي كه تو را عاشق كرد شوخي كاغذي ماست بخند

    آدمك خر نشوي گريه كني كل دنيا سراب است بخند

    آن خدايي كه بزرگش خواندي به خدا مثل تو تنهاست....بخند....

       1   2      >