سحرا باز خيالم به صحاري بردم * فكروانديشه به ژرفاي نهاني بردم
فكر و پندار به افاق اميد پر دادم * شاپرك وار به شمع رخ يار دل دادم
پر طاووس كمالات تمناي كردم * گر چه فرهيختگي خود به يغما دادم
هاتفي سخت ندا داد كه آن محفل كو* بيم آسيب به گلهاي العالم دادم
ساجي آن گلبن زيبا به لبخند وسرور* به نهيبي به تاريكي غمها راندم
چهره اش زود درونم به آتش بكشيد * منم افروختگي اش را به تحمل بردم
سحرا نيك دعا كن كه اين محفل ما* به سلامت برود آه كه حسرت خوردم
******************************************************
محفل درس است اينجا * پادمان عشق ورزي است
سايت تاج افتخار است * كنج العالم نباشد