قشنگن ..شعرهاتون رو ميگم اما يه جاهايي وسط اون همه روونيشون يهو ميشکنن...با وزن زياد کار نميکنيد؟.....ياد شعرهاي مريم ح مي افتم اما اون 1 جورايي 1 وزني واسه خودش ساخته ...از کلمات خوب استفاده ميکني اما زياد قافيه رو سخت نگير ...تنگ اومد بزن به کوچه علي چپ....نو بگو....اونهم واسه خودش 1 شعره ....خيلي هم شعره....بازهم مرسي
آموخته ام .... كه گاهي تمام چيزهايي كه يك نفر مي خواهد ، فقط دستي است براي گرفتن دست او ،
و قلبي است براي فهميدن وي...
درود !!
خستگي پيشه ي تو نيست
تو بايد بروي و اوج بگيري ... آخر تو سبكبالي ... بايد بروي ... شرط به انتها رسيدن نيست ... شرط رفتن و نماندن و مردابي نشدن است ...
پس دم از خستگي و بهانه مزن ...
شتاب لحظه ها را درياب ...
ايام به كامتان !!
تابعد ...
سلام دوستم
دلم برات تنگيده بود تا الان هم منتظر نشستم تا بياي ببينمت بعد برم
بيا به من قدرت بده چون منم دارم ميرم به جنگ امتحانااااااااا
سلام سحر جونم
خوبي؟ چرا پست جديد نمي ذاري؟
برام دعا كن.....مي رم به جنگ امتحانا
جاده ي عشق جاده ايه
ته و کرانه ناپديد
و انتهاشو نه کسي
ديده و نه کسي شنيد
جاده سر ِ جاش مي مونه
اين آدمان کم مي آرن
اين آدمان که توي عشق
همديگرو جا مي ذارن
سلام سحر
شعرات قشنگ و شديدا احساسين
غمتو نبينم..
تو اين روزاي سخت و پر کنايهخنده رو با غصه نميشه نوشتکي ميدونه چجوريه سرنوشتبين من و تو پل بي عبورهغربت جاده هاي سوت و کورهرنگ غريب و ساده فصل ماپناه امن گريه شد آدما
دوستم چرا هيچي ننوشتي؟؟؟
عشق يعني يك تيمم يك نماز
عشق يعني اشك حسرت ريختن
عشق يعني شب تخفتن تا سحر
عشق يعني سجده ها با چشم تر
عشق يعني خون لاله بر چمن
عشق يعني با گلي گفتن سخن
من آن خودرو گياه وحشي صحراي اندوهم
که گل هاي نگاه وخنده هايم رنگ غم دارد
مرا از سينه بيرون کن ببر از خاطرت آشفته نامم را
همان بي من در اين دنيا به سرکن
بزن بر سنگ جانم نواي عشق ومستي را
بخوان بر گوش و جان ديگري آواي هستي را
قلب خانه اي است با دو اتاق خواب در يكي رنج و در ديگري شادي زندگي مي كند. نبايد زياد بلند خنديد و گرنه رنج در اتاق ديگري بيدار مي شود.
راستي دارم دنبال 2 تا اتاق دنج مي گردم ، اتاقهاتو تا آخر عمرم به بالاترين قيمت اجاره ميدي؟
نگاهم ياده باران كرده امشب
ما را سر در گريبان كردده امشب
غم و فرياد من از اين و آن نيست
دلم ياده رفيقان كرده امشب
دلم پره از دست ايناااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
راز دل بايد گفت...
راز دل را به صراحت گفتن
کار بس دشواريست.
عشق بايد ريخت در جان هوا
محو بايد کرد تنهايي را
سايه بودن کافيست
صحبت تنهايي ست
صحبت رعشه بي فردايي ست
ساده بودن کافيست
نيستي بهتر از اين تنهايي ست!
هيچکس
الويل الويل الويل الويل والويل لأمة كثرت فيها طوائفها و قل فيها الدين الويل لها الويل لهاوالويل لأمة تلبس مما لا تنسج وتشرب مما لا تعصر الويل لها الويل الويل لهاوالويل لأمة مقسمة و كل ينادي أنا أمة الويل لها الويل الويل لها
في ظلام الليل ..في ظلام الليل أناديكم....أناديكمهل تسمعون مات أهلي وعيونهم محدقة في سواد السماء هل تسمعون هل تسمعون مات أهلي و غمرت تلال بلادي الدموع والدماء