من آن خودرو گياه وحشي صحراي اندوهم
که گل هاي نگاه وخنده هايم رنگ غم دارد
مرا از سينه بيرون کن ببر از خاطرت آشفته نامم را
همان بي من در اين دنيا به سرکن
بزن بر سنگ جانم نواي عشق ومستي را
بخوان بر گوش و جان ديگري آواي هستي را